كد موسيقي براي وبلاگ

نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

شعر و متن عاشقانه برای جدایی

برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم

که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را

برای بار دوم برایت باز گوید.

چرا مرا شکستی ؟چرا؟

 

اشعاری برایت سرودم

که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند

چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟

چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم

چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟

زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم.

خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم.

چرا این چنین شد/؟چرا؟

من که بودم؟

که هستم به کجا دارم می روم؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 



:: بازدید از این مطلب : 478
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 24 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

ای کاش که در نیمه ی این راه
فریاد نمی زدی که برگرد...
ای کاش که این قصه نمی شد

ای کاش شبانگاه که می شد
این پنجره تا صبح سحر باز نمی ماند
حسرت زده ای بر لب این پنجره ای کاش
با یاد دو چشمان تو آواز نمی خواند

ای کاش کلاغی که فرورفت در افاق
در باغچه کوچک تو باز نشیند
تا از طرف من ،سر فرصت دوسه باری
آشفتگی حال تو را خوب ببیند

ای کاش که این ابر که مهمان شده در شهر
تا شهر تو رقصنده و طناز بیاید
هر گاه که تو خیره شوی بر دل این ابر
باران وفاداری من بر تو ببارد

ای کاش دوباره برسد لحظه دیدار
ویرانه شود این همه آشفتگی و درد
ای کاش...
فریاد نمی زدی که برگرد...


 


:: بازدید از این مطلب : 493
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 13 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

از کنار نیمکت خاطره ها میگذرم
سکوت می نوازد
و درخت شاهد باران عشقم
با ترانه باد می خواند
دستم گم کرده راهش را
بی جهت در جیبم می خزد

پاهایم سنگین اند
بار غمی به دوش دارم
با هر گامم
زیر پاهایم صدای خش خش رنج پاییز را میشنوم
و اشک هایم را پشت سر می گذارم

در بدنم جریان دارد حضورش
اما با چشمم چیزی جز فاصله نیست
با خودم می گویم
به کجا می روم
آن چه اینجا می جویم چیست؟
در فکر هستم
من و او اینجا و ناگهان
با هق هقم دیگر نواختنی نیست

هوا سرد است تنها میگریم
به یاد شبی که با او خندیدم
آه من در کنار او و حضورش
عاشقانه زیر باران رقصیدم
و عطر نابش را بوییدم
خندیدم...
از غم چشمهایش رنجیدم...
همه را پوستم گواه می دهد...

عاشقانه،بی ترس،بی لرز
زیر بوسه های آسمان
دست هایم را گرفت
محو گرمای وجودش بودم که
در دلم عشقی جاویدان را نوشت

جلوی این نیمکت
به درخت شاهد چشم می دوزم
تنهایم  اما امروز...
تکرار میکنم بودنش را
و از نبودنش این جا تنها می سوزم

باد سردی می وزد
دست هایم گم می شوند در جیبم
تنها به تنهایش و تنهاییم می اندیشم
چشم های خیسم را می بندم


 
 


:: بازدید از این مطلب : 501
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 13 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

زمین، آسمان، قلم، دفتر، ماه،
دلتنگی، بی ریا، بی جان، عشق، روشنی
لحظه ها، زندگی، تیرگی،  یک وداع
حادثه، عاشقی، یک تپش، یک صدا
جیره ها، بینوا، یک جفا، یک وفا
لاله ها، دل ریا، در خفا، یک ندا
بیم و ترس، هول و هوش
کوچه ها، جاده ها، یک سفر
راه عشق، بی ثمر
دیده ها بی فروغ
سینه ها بی صفا
آب و غم، نان و سنگ
یک زبان، یک صدا
دین و دل، جان و روح
یک فروغ، یک سحر، یک غروب
آه من، ناله ها
من،تو،فاصله بین ما
عشق یک طرفه،حرفه تو یک دنیا
درد من،حرف من
سوز باد،رنگ زرد
یک گوشی،ضجه یک مرد
شب،اشک و یاد تو
دست من،دلتنگی و جمله نرو
خواهش،باور،لحظه دیدار
غم تو ومن هر شب بیدار
تو و جاده،
شور تو، باله ها
رقص و مرگ یک هوار:
های و های
های و های
مرده ها، روزه ها، یک اتم، یک فضا
سایه ها، سایه ها
پس ز پیش، پیش جدا
من ز تو، تو جدا
من اسیر، تو رها
واژه ها بی صفا
واژه ها بی دوا
دل غریب
دل نحیف
نبض ها بی صدا
قلب ها بی صدا
زندگی بی صدا...
من و حسرت یک نگاه
روزو شب آه و آه
آه و آه

******************

با تشکر از همه دوستانی که نظر هاشون رو میگن و مرسی از ابراز احساستون

واسه همه شما دلی شاد آرزو می کنم


 


:: بازدید از این مطلب : 492
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 13 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

قدم در وادی عشقت نهادم
شده پیچک که می پیچد به سویی
شدم همسایه لیلا و مجنون
شدم باران که می بارد به جویی


به بامم ماه در پیراهن ابر
به دستم نور سرخ و زرد و آبی
شکوفه می کند یادت همیشه
اتاقم پر شده از یادگاری


ستاره می درخشد در شب من
نشسته ایه های عاشقانه
به آوازی که خفته بر لب من


شبی دیدم به دستت یک دریچه
در این کوچه ، در این بن بست مرموز
سوالی نقش بسته بر لب من
جوابم را ندادی تا به امروز...


تو ای باران شبهای بهاری
دریچه را به رویم می گشایی؟
و از آغوش باز این دریچه
سلامم را به گل ها می رسانی؟


 



:: بازدید از این مطلب : 796
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 13 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

من به تو خیره شدم
من به تو مات دوختم
من که از نگاهت در میان تنهاییم سوختم
از طپش تنهایی سکوتم بر تو خیره شدم
آن زمان که تو را از بر خواندم
در ذهنت تیره شدم
به شکل خاکستری شعرهایم در نگاهت کیش شدم
در نفسهایت گم شدم
من که در هر ثانیه با تو ثبت شدم
کنون در بادم
مثل شعله ای در باد بی یادم
من تو را از بر می خوانم
و در شعرم تو را یاس می نامم
در نگاهت ردپایی از عشق درک کردم
در گرمای آغوشت لذت یکی شدن را لمس کردم
در حضور دردم حضورت را حس کردم
همین لحظه بود که حرف دلم را از تو سرشار کردم
در لبخند تو امید به زندگی طلوع کرد
همانند آفتابی در تاریکی و بغض سرد
چه کودکانه دستانت را فشردم
و چه زود باورم را به تو سپردم
چه پیمان قشنگی است وقتی دل ها اصل اند نه فکر منطق بشری
من گویا در رویاها هستم
اما بگذار که عمرم اینگونه شود سپری
افسوس زمان در گذر است
لحظه ای رسیده است
از نوع حقیقت تلخ بیداری
از نوع جدایی اجباری
از نوع حسرت ها
فرصتی ازفاصله ها
زمانی به شکل خاطره ها
به دیروز خیره می شوی
تکرارش می کنی
این تکرار ترس از فرداهاست
ترس از خاطره هاست
این فاصله قدرت شکستن عهد ما را ندارد
حال بگو به آسمان و ستارگان
بگو به فال گیر تا می تواند در فال ما جدایی بکارد
بگو تا می تواند بین ما فاصله ببارد
اما این دوری طاقت شکستن عهد ما را ندارد
دیروز را از بر کن
امروز را لمسم کن
که فردایی اگر ببینم در کنار توست
که فرداها همه در یاد و نگاه توست


 


:: بازدید از این مطلب : 765
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 13 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

مرده شور آن چشمانت را ببرند
که از این همه آبی دریا
فقط لکه های نفتش را پذیرا شده است...
مرده شور آن نگاه هایت را ببرند
که از این همه شوری دریا
تنها نگاه معصومانه پرندگان را بر خویش گرفته است
آخ که من پشت پلک هایت چقدر منتظر میماندم
تا باز لحظه ایی در نگاهت بنشینم
من در پی نگاه تو میدویدم و تو از من دریغ میکردی
مرده شور خجالت نگاهت را ببرند
که من محو نگاهت می شدم
بی اختیار ،با تمام وجود
مرده شور آن همه ناز که از طبعت به ارث برده ایی انگار
برای دل من تصویری زیبا تر از خنده های شکلاتی تو نبود
رنگ زیبای ساحل در وجودت پیداست
کاش در سکوت بین ما لرزشی میشد
کاش فاصله نگاه مان به بازدم نفس هایمان میرسید
به جایی به نزدیکترین جای این گره
مرده شور خودت را ببرند
با این که می دانی دلم برایت تنگ می شود...
با این که می دانی دوستت دارم...




:: بازدید از این مطلب : 727
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 13 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

مینویسم بدون تو
بدون حضور تو
با دلی تنها
با هزار آه
با نگاهی بغض آلود به این فاصله
به این شب ها به این کاغذ های باطله
کاغذ هایی برای کشیدن لطافت نگات
برای بیان مخمل رنگ چشمات
بدون تو
این واژه دلتنگی چه معنای دلگیری دارد
چه وسعتی...چه رنگ شبگیری دارد
بدون تو
سوگی دارد فضای اتاقم
و از با تو بودن خیال میبافم
اشک تمدید می شود در نگاهم
بدون تو آه بدون تو...
حسرت چه جولانی میدهد برای لحظه دیدار
جسمم چگونه میجوشد  در این سوی دیوار
مثل یک بیمار
گذر کند این زمان طعنه تلخی است انگار
بدون تو  قصه نیست
حال امشب و هر شب من است
بدون تو
لحظه های با تو بدون مثل نام قشنگ تو
پرستو وار از خاطره آرامشم کوچ میکند
بدون تو آه که زمان با من انگار گل یا پوچ میکند
بدون تو حال من اما...
پشت یک واژه آه
من تا همیشه تنها
ساده و کودکانه گریه میکنم


 



:: بازدید از این مطلب : 528
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه 13 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد

 

 


براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس

 

 

 

تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم



:: بازدید از این مطلب : 689
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 12 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

به نام خدایی که غفور است و رحیم                               زندگی بی تو عذابی است وخیم

 

تقدیم به امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهای سوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت .

تقدیم به تو ای خیال من                                     ای آسمان قلبم و ای سرچشمه ی الهام من

                                        تقدیم به تو ای محبوب ترین قلبم.

تقدیم به تو که یادت از فکر من ، عشقت در قلب من ، و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگار و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست .

میدانی که طاقت دوری از تو را ندارم ولی جدایی با تو را دوست دارم.

                                                       می دانی چرا؟

چون با اینکه جدایی از تو بسی برایم دشوار  است ولی در عین حال دلپذیر هم هست   ، زیرا به خاطر تو دلتنگی به سراغم می آید .

پس بدان که دل تنگی ها هم بخاطر تو دوست دارم و تو از حال من خبر نداری .

بنابراین:

              هر که می خواهد من و تو ما نشویم مرگش باد و خانه اش ویران.

ای عشق من ، ای عزیزترینم:

                چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوب شد که دنیای من  شدی .     

 پس:    

        برای من بمان و بدان که هیچ چیز با ارزشتر از عشق نیست و بزرگترین ویژگی عشق بخشایش است.

بنابراین:

           قلبم را که لبریز از عشق است به تو تقدیم می کنم و سوگند می خورم که تا ابد :

 

                                 عاشقانه دوستت بدارم .



:: بازدید از این مطلب : 520
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 12 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

امروز روز دادگاه بود ومنصور ميتونست از همسرش جدا بشه.منصور با خودش زمزمه كرد چه دنياي عجيبي دنیای ما. يك روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمي شناختم وامروز به خاطر طلاقش خوشحالم.

ژاله و منصور 8 سال دوران كودكي رو با هم سپري كرده بودند.انها همسايه ديوار به ديوار يگديگر بودند ولي به خاطر ورشكسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت تا بدهي هاشو  بده بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون. بعد از رفتن انها منصور چند ماه افسرده شد. منصور بهترين همبازي خودشو از دست داده بود.

7سال از اون روز گذشت منصور وارد دانشگاه حقوق شد.

دو سه روز بود که برف سنگيني داشت مي باريد منصور كنار پنچره دانشگاه ايستا ده بود و به دانشجوياني كه زير برف تند تند به طرف در ورودی دانشگاه مي آمدند نگاه مي كرد. منصور در حالي كه داشت به بيرون نگاه مي كرد يك آن خشكش زد ژاله داشت  وارد دانشگاه مي شد.  منصور زود خودشو به در ورودي رساند و ژاله وارد شده نشده بهش سلام كرد ژاله با ديدن منصور با صدا گفت: خداي من منصور خودتي. بعد سكوتي ميانشان حكم فرما شد منصور سكوت رو شكست و گفت : ورودي جديدي ژاله هم سرشو به علامت تائيد تكان داد. منصور و ژاله بعد از7 سال دقايقي باهم حرف زدند و وقتي از هم جدا شدند درخت دوستي كه از قديم  ميانشون بود بيدار شد . از اون روز به بعد ژاله ومنصور همه جا باهم بودند آنها همديگر و دوست داشتند و این دوستی در مدت کوتاه تبديل شد به يك عشق بزرگ، عشقي كه علاوه بر دشمنان دوستان رو هم به حسادت وا مي داشت .

منصور داشت دانشگاه رو تموم مي كرد وبه خاطر اين موضوع خيلي ناراحت بود چون بعد از دانشگاه نمي تونست مثل سابق ژاله رو ببينه به همين خاطر به محض تمام شدن دانشگاه به ژاله پيشنهاد ازدواج داد و ژاله بي چون چرا قبول كرد طي پنچ ماه سور سات عروسي آماده شد ومنصور ژاله زندگي جديدشونو اغاز كردند. يه زندگي رويايي زندگي كه همه حسرتشو و مي خوردند. پول، ماشين آخرين مدل، شغل خوب، خانه زيبا، رفتار خوب، تفاهم واز همه مهمتر عشقي بزرگ كه خانه اين زوج خوشبخت رو گرم مي كرد.

ولي زمانه طاقت ديدن خوشبختي اين دو عاشق را نداشت.

 در يه روز گرم تابستان ژاله به شدت تب كرد منصور ژاله رو به بيمارستانهاي مختلفي برد ولي همه دكترها از درمانش عاجز بودند بيماري ژاله ناشناخته بود.

اون تب بعد از چند ماه از بين رفت ولي با خودش چشمها وزبان ژاله رو هم  برد وژاله رو كور و لال کرد. منصور ژاله رو چند بار به خارج برد ولي پزشكان انجا هم نتوانستند كاري بكنند.

بعد از اون ماجرا منصور سعي مي كرد تمام وقت آزادشو واسه ژاله بگذاره ساعتها براي ژاله حرف مي زد براش كتاب مي خوند از آينده روشن از بچه دار شدن براش مي گفت.

ولي چند ماه بعد رفتار منصور تغير كرد منصور از اين زندگي سوت و كور خسته شده بود و گاهي فكر طلاق ژاله به ذهنش خطور مي كرد.منصور ابتدا با اين افكار مي جنگيد ولي بلاخره  تسليم اين افكار شد و تصميم گرفت ژاله رو طلاق بده. در اين ميان مادر وخواهر منصور آتش بيار معركه بودند ومنصوررا براي طلاق تحریک می کردند. منصور ديگه زياد با ژاله نمی جوشید بعد از آمدن از سر كار يه راست مي رفت به اتاقش. حتي گاهي مي شد كه دو سه روز با ژاله حرف نمي زد.

يه شب كه منصور وژاله سر ميز شام بودن منصور بعد از مقدمه چيني ومن ومن كردن به ژاله گفت: ببین ژاله می خوام یه چیزی بهت بگم. ژاله دست از غذا خوردن برداشت و منتظر شد منصور حرفش رو بزنه منصور ته مونده جراتشو جمع کرد و گفت  من ديگه نمي خوام به اين زندگي ادامه بدم يعتي بهتر بگم نمي تونم. مي خوام طلاقت بدم و مهريتم.......  دراينجا ژاله انگشتشو به نشانه سكوت روي لبش گذاشت و با علامت سر پيشنهاد طلاق رو پذيرفت.

بعد ازچند روز ژاله و منصور جلوي دفتري بودند كه روزي در انجا با هم محرم شده بودند منصور و ژاله به دفتر طلاق وازدواج رفتند و بعد از مدتي پائين آمدند در حالي كه رسما از هم جدا شده بودند. منصور به درختي تكيه داد وسيگاري روشن كرد  وقتي ديد ژاله داره مياد به طرفش رفت و ازش خواست تا اونو برسونه به خونه مادرش. ولي در عين ناباوري ژاله دهن باز كرده گفت: لازم نكرده خودم ميرم بعد عصاي نايينها رو دور انداخت ورفت. منصور گیج منگ به تماشاي رفتن ژاله ايستاد .

ژاله هم مي ديد هم حرف مي زد . منصور گيج بود نمي دونست ژاله چرا اين بازي رو سرش آورده . منصور با فرياد گفت من كه عاشقت بودم چرا باهام بازي كردي و با عصبانيت و بغض سوار ماشين شد و رفت سراغ دكتر معالج ژاله. وقتي به مطب رسيد تند رفت به طرف اتاق دكتر و يقه دكترو گرفت وگفت:مرد نا حسابی من چه هيزم تري به تو فروخته بودم. دكتر در حالي كه تلاش مي كرد يقشو از دست منصور رها كنه منصور رو به آرامش دعوت می كرد بعد  از اينكه منصور کمی آروم شد دكتر ازش قضيه رو جويا شد. وقتي منصور تموم ماجرا رو تعريف كرد دكتر سر شو به علامت تاسف تكون داد وگفت:همسر شما واقعا كور و لال شده بود ولي از یک ماه پيش يواش يواش قدرت بينايي و گفتاريش به كار افتاد و سه روز قبل كاملا سلامتيشو بدست آورد.همونطور كه ما براي بيماريش توضيحي نداشتيم براي بهبوديشم توضيحي نداريم. سلامتي اون يه معجزه بود. منصور ميون حرف دكتر پريد گفت پس چرا به من چيزي نگفت. دكتر گفت: اون مي خواست روز تولدتون موضوع رو به شما بگه...

 منصور صورتشو ميان دستاش پنهون كرد و به بی صدا اشک ریخت. فردا روز تولدش بود...

 



:: بازدید از این مطلب : 619
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 12 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

شاید اشتباهه اما عاشقا دروغ می گن

ادمای مهربون و با وفا دروغ می گن

اونا که می گن که تا همیشه دیوونتونن

بذا بی پرده بگم که به شما دروغ می گن

اونا که می ان به این بهونه ها که اومدن

از توی شهر قشنگِ قصّه ها دروغ می گن

اونا که فدات بشم تکیه کلامشون شده

به تموم آسمونا به خدا دروغ می گن

اونا که با قسم و آیه می خوان بهت بگن

تا قیامت نمی شن ازت جدا دروغ می گن



:: بازدید از این مطلب : 752
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

«به گورستان سفر کردم کم وبیش

بدیدم حال ثروتمند و درویش

نه درویشی از آنجا بی کفن ماند

نه ثروتمند بَرَد از یک کفن بیش»



:: بازدید از این مطلب : 539
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

«هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهاییم را حس نکرد
درمیان خنده های تلخ من
گریه ی پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بیکسی
درد بیکس ماندنم را حس نکرد
انکه با اغاز من مانوس بود
لحظه ی پایانیم را حس نکرد»



:: بازدید از این مطلب : 440
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

مرا مادر کفن پوشان ز جسم پر گناه من

مرا آهسته خاکم کن تو ای تنها پناه من

مکن بر مرگ من زاری برو آهسته خواب امشب

که شد یک لات آواره جدا از این جهان امشب

...................

از آن زمان که آلوده  گشت دست حضرت قابیل به خون حضرت هابیل

آدمیت مرده بود گرچه آدم زنده بود

زمان گشت و گشت و گشت ای دریغا آدمیت بر نگشت

..................

هر کس بد ما به خلق گوید

ما سینه ی او نمیخراشیم

ما خوبی او به خلق گوییم

تا هردو دروغ گفته باشیم

...................

یک روز رسد غمی به اندازه ی کوه

یک روز رسد نشاط به اندازی ی دشت

افسانه زندگی چنین است عزیز

در سایه ی کوه باید از دشت گذشت 



:: بازدید از این مطلب : 333
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

من منتظرت شدم ولی در نزدی

 

      بر زخم دلم گل معطر نزدی 

 

 

      گفتی که اگر شود می آیم اما

 

      مرد این دل و آخرش به او سر نزدی



:: بازدید از این مطلب : 424
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....
بی هیچ صدائی می آیند
زمانی که نمی دانی
در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و... 
 بی هیج نشانی از دلت می گریزند
تا تمام چیزی که به یاد می آوری
حسرتی باشد به درازای زندگی
چه قدر بی رحمند رویاهـاا ...

 



:: بازدید از این مطلب : 493
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

 

 

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
                                  زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت 

 
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
                                   آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت 

 


روز میلاد  ، همان روز که عاشق شده بود
                                    مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت  

 
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
                                     عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت 

 
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
                                پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت



:: بازدید از این مطلب : 400
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

این است یک عشق جاودانه

لحظه ایست عاشقانه

کلامیست صادقانه

 

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...

گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .

به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران *  دوستت دارم * . 

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم  .

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .

به عشق دیدنت بی قرارم  . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی  * دوستت دارم * . . .

من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...

به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .

من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط  تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...

ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها  * دوستت دارم *  . 

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد .

و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...

و من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست 



:: بازدید از این مطلب : 412
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

در مهربانی بی همتایی 

و در همزبانی بی مثال  

تو از قطره های شبنم صبحگاه نابتری 

و از خورشید گرما بخش تر   

تو را از بهاران جستجو کردم  

تو از چشمه ساران جاری تری 

به استواری کوه و به لطافت خیال کودکی میمانی  

شمع از تو روشنی را آموخت 

و دریا آرامش را از تو به ارث برد  

وسعت سینه تو هامون را بیاد آرد و اشکهایت ترنم باران را 

یاد تو جشنواره سرور را در قلبم بر پا میکند 

شب زنده داریت و لالاییت پچ پچ آبشار را در گوش جانم میریزد 

 

  

کدام شب تیره تو را از من ربود  

و به بهانه ی بزرگی بزرگترین موهبت را از من گرفت

آه مادر آه مادر آه مادر 

چه تنهایم بی تو   چه بی قرارم بی تو  

بعد از تو دیگر  نیافتم آنچه را که عمرم برای آن گذشت 

و افسوس . . . . . . . . . .



:: بازدید از این مطلب : 378
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

دست از سر ما بردار  ، کنار تو نمی مونم

یه روز می گفتم عاشقم  ، اما دیگه نمی تونم

تقصیر هیچکس دیگه نیست  ، قصه ی ما تموم شده

حیف همه خاطره ها ،  به پای کی حروم شده

دروغ می گفتی که ،  برم از بی کسی دق می کنی

اشکاتو باور ندارم ،  بی خودی هق هق می کنی

یادم می افته لحظه ای که دست تو رو شد برام

قسم می خوردی پیش من که جز تو عشقی نمی خوام

دست خودم نیست که دیگه هیچکسی باور ندارم

این چیزا تقصیر توه تلافیشو در می یارم



:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

خداحافظ بهترین رویای من خداحافظ  


با من و از من جدای من خداحافظ 

 


گرچه دوست نمیدارمت از دل وجان دیگر ولی 


دلدار بی چون وچرای من خدا حافظ



:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم

اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم

 

گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی

نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی

 

یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود

و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه

ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت

 

ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته

و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت

 

شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری

به جان دلبرش افتاده بود-اما-

 

طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد

 

 

 

 

ازآن نوعی که من بودم بگیرند ریشه اش را و بسوزانند

 

شود مرهم

برای دلبرش آندم شفا یابد

 

چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را

بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده

 

و یک دم هم نیاسوده، که افتاد چشم او ناگه

به روی من

 

بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من

به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و به ره افتاد

 

و او می رفت و من در دست او بودم

و او هرلحظه سر را رو به بالاها

 

تشکر از خدا می کرد

پس از چندی

 

هوا چون کورۀ آتش، زمین می سوخت

و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت

 

به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟

در این صحرا که آبی نیست

 

به جانم هیچ تابی نیست

اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من

 

برای دلبرم هرگز دوایی نیست

و از این گل که جایی نیست خودش هم تشنه بود اما!

 

نمی فهمید حالش را چنان می رفت و

من در دست اوبودم

 

و حالامن تمام هست او بودم

دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟

 

نه حتی آب،نسیمی در بیابان کو ؟

و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت

که ناگه

 

روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد

دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد- آنگه -

 

مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت

نشست و سینه را با سنگ خارایی

زهم بشکافت

زهم بشکافت اما ! آه

 

صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد

زمین و آسمان را پشت و رو می کرد

 

و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد

نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را

 

به من می داد و بر لب های او فریاد "بمان ای گل

که تو تاج سرم هستی دوای دلبرم هستی

بمان ای گل"

ومن ماندم

 

نشان عشق و شیدایی

و با این رنگ و زیبایی

 

و نام من شقایق شد گل همیشه عاشق شد

 



:: بازدید از این مطلب : 342
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

بگذار که من عاشق و دیوانه بمیرم 


از جام لبت نوشم و مستانه بمیرم 


من عاشق و دل خسته ی آن چشم سیاهم 


ای وای اگر بی تو در این خانه بمیرم 


با یاد تو ای ماه چه شب ها که سحر شد 


از سوز تمنّای تو این دل چو شرر شد 


افسوس که هرگز تو سراغم نگرفتی 


صد حیف که این عمرچه بیهوده هدر شد 


هر شب ز فراقت ره میخانه بگیرم 


شاید که نشان از تو ز پیمانه بگیرم



:: بازدید از این مطلب : 474
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

1- وﻗﺘﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮدﯾﻢ دﻻﻣﻮن ﺑﺰرگ ﺑﻮد وﻟﯽ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺰرگ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ دﻟﺘﻨﮕﯿﻢ ﮐﺎشﮐﻮﭼﯿﮏ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﺪیم ﺗﺎ ﺣﺮﻓﻬﺎﻣﻮﻧﻮ از رو ﻧﮕﺎﻫﻤﻮن ﺑﻔﻬﻤﻦ

2- آى ﺧﺪا دﻟﮕﯿﺮم ازت آى زﻧﺪﮔﻰ ﺳﯿﺮم ازت آى زﻧﺪﮔﻰ ﻣﯿﻤﯿﺮم و ﻋﻤﺮم رو ﻣﯿﮕﯿ ﺮم ازت اﯾﻦﻏﺼﻪ ﻫﺎى ﻟﻌﻨﺘﻰ از ﺧﻨﺪه دورم ﻣﯿﮑﻨﻦ اﯾﻦ ﻧﻔﺲ ﻫﺎى ﺑﻰ ﻫﺪف زﻧﺪه ﺑﻪ ﮔﻮرم ﻣﯿﮑﻨﻦ ﭼﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎىﺧﻮﺑﯿﻪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎى آﺧﺮﻓﺮﺷﺘﻪ ى ﻣﺮدن ﻣﻦ ﻣﻦ رو از اﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺒﺮه آى ﺧﺪا دﻟﮕﯿﺮم ازت آى زﻧﺪﮔﻰﺳﯿﺮم ازت آى زﻧﺪﮔﻰ ﻣﯿﻤﯿ ﺮم و ﻋﻤﺮم رو ﻣﯿ ﮕﯿﺮم ازت ﭼﻪ اﻋﺘﺮاف ﺗﻠﺨﯿﻪ اﻧﮕﺎر رﺳﯿﺪم ﺗﻪ ﺧﻂوﻗﺖﺟﺪاﯾﻰ از ﻫﻤﺲ آى دﻧﯿﺎ ﺑﯿﺰارم ازت ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺗﻮﻟﺪى ﮐﻪ ﻣﺎ رو اﻧﺪاﺧﺖ ﺗﻮ ﻫﭽﻞ...

3- ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﯽ ﺻﺪاﺳﺖ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺑﯽ اﻧﺘﻬﺎﺳﺖ ردﭘﺎی اﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ را ﺑﮕﯿﺮﺗﺎﺑﺪاﻧﯽ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖﮐﺠﺎﺳﺖ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ اﺷﮑﺶﻣﻨﻢ، ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ اﺷﮑﯽ ﮐﻪ ﻏﻤﺶ ﻣﻨﻢ، ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﻌﯽ ﮐﻪ ﭘﺮواﻧﻪاش ﻣﻨﻢ، ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪﮔﻠﺰاری ﮐﻪ ﮔﻠﺶ...ﺗﻮﯾﯽ.وﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻣﻨﻢ

4- دروغ اﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﻨﺪ دل ﺑﻪ دل راه دارد دل ﻣﻦ زﻏﺼﻪ ﺧﻮن اﺳﺖ دل ﺗﻮ ﺧﺒﺮﻧﺪارد

5- اﮔﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﯽ آﺗﺶ را ﺑﻮس ﮐﻨﯽاﮔﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﯽ ﯾﻪ ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻖ ﺗﻮ آب ﺑﻪ ﮐﺸﯽ اون ﻣﻮﻗﻊ ازت دل ﻣﯿﮑﻨﻢ

6- ﭼﻨﺪ ﺷﺎﺧﻪ ﺣﺲ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺪاﻧﯽ ﮐﻪ در ﺑﻬﺎری ﺗﺮﯾﻦﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽاﻧﺪﯾﺸﻢای ﺧﺎﻟﻖاﺣﺴﺎﺳﻢ ! ﻓﺎل ﺣﺎﻓﻆ ، ﺳﯿﺐ ﺳﺮخ ، ... ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ

7- اﮔﺮ ﯾﮑﯽ ﻫﻤﯿﻪ ی روﯾﺎﻫﺎ ش ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﻮد ﭘﺲ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯾﺎدش ﮐﻦ

8- ﻣﻌﻨﯽ ﻋﻼﻣﺖ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ: 1. @ = دورت ﺑﻪ ﮔﺮدم2. ؟ = ﮔﻮﺷﻢ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ اﺳﺖ3. + = ﺣﻮاﺳﻢ ﺟﻤﻊ ﺗﻮه4. # =اﺳﯿﺮﺗﻢ5. $ ﻫﻤﻪ ی ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺗﻮ ای6. Wﺗﺎج ﺳﺮﻣﯽ 7. VVﺑﺎﻻ ﺑﺮی ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﺮی دوﺳﺖ دارم

9- ﺗﻮ ﻫﻤﺎن ﻋﺎﺑﺮی ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﺰان دﻟﻢ را ﺑﺎ ﮔﺎم ﻫﺎﯾﺖ ﺑﻬﺎر ﻋﺸﻖ ﮐﺮدی ﺗﻮﺗﮑﺮار ﺑﺎراﻧﯽ و ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻗﺸﻨﮓ ﺷﺒﯽ زﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮا ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﺪ دﻟﻢ آواره ﺗﻮﺳﺖ

10- ﺑﺮای ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻣﻦ ﯾﻪ اﺧﻢ ﮐﺎﻓﯿﻪ ... ﻧﯿﺎزی ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎدت ﻧﯿﺴﺖ واﺳﻪ اﺷﮏ رﯾﺨﺘﻨﻢ ﺳﮑﻮت ﺗﻮﮐﺎﻓﯿﻪ ... ﻧﯿﺎزی ﺑﻪ ﻗﻬﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮای ﻣﺮدﻧﻢ ﺣﺮف رﻓﺘﻨﺖﮐﺎﻓﯿﻪ ... ﻧﯿﺎزی ﺑﻪ اﻧﺠﺎﻣﺶ ﻧﯿﺴﺖ.

11- دﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮاد ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﻢ ، ﻣﯽ دو ﻧﯽ ، ﻋﺸﻖ ﺑﺪﺳﺖ آوردن ﻧﯿﺴﺖ ، از دﺳﺖ دادﻧﻪ ، ﻋﺸﻖاﯾﻨﻪﮐﻪﻧﺨﻮای دﻟﺖ از ﺳﺮ ﻋﺎدت ﺑﺘﭙﻪ ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺨﻮای ﻣﺜﻞ ﯾﻪ ﻗﻄﺮه ﺑﺎرون ، ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺑﺸﯿﻨﻪ ، ﻋﺸﻖ اﯾﻨﻪﮐﻪﻧﺨﻮای دﻟﺖ از ﺳﺮ ﻋﺎدت آرومﺑﮕﯿﺮه ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺨﻮای ﻣﺜﻞ آﺑﯿﻪ آﺳﻤﻮن ، ﺑﻬﺖ آراﻣﺶ ﺑﺪه.

12- ... ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ را دوﺳﺖ دارم زﯾﺮا ﻋﺸﻖ دروﻏﯽ در آن ﻧﯿﺴﺖ ... ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ را دوﺳﺖ دام زﯾﺮا ﺗﺠﺮﺑﻪﮐﺮدم ... ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ را دوﺳﺖ دارم زﯾﺮا ﺧﺪاوﻧﺪ ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ... ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ را دوﺳﺖ دارم زﯾﺮا.... درﮐﻠﺒﻪﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﯾﻢ در اﻧﺘﻈﺎر ﺧﻮاﻫﻢ ﮔﺮﯾﺴﺖ ... و اﻧﺘﻈﺎر ﮐﺸﯿﺪﻧﻢ را ﭘﻨﻬﺎن ﺧﻮاﻫﻢ ﮐﺮد.

13- ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺻﺪاﻫﺎی ﺑﻠﻨﺪ را ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯾﻢ ، ﭘﺮ رﻧﮓ ﻫﺎ را ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ، ﺳﺨﺖﻫﺎ را ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﯿﻢ ﻏﺎﻓﻞازاﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮب ﻫﺎ آﺳﺎن ﻣﯽ آﯾﻨﺪ، ﺑﯽ رﻧﮓ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ، ﺑﯽ ﺻﺪا ﻣﯽ روﻧﺪ.

14- ﺑﺴﮑﻪ دﯾﻮاره دﻟﻢ ﮐﻮﺗﺎه اﺳﺖ ﻫﺮ ﮐﻪ از ﮐﻮﭼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽِ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﺬرد ﺑﻪ ﻫﻮایِ ﻫﻮﺳﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪهﺳﺮَﮐﯽﻣﯿﮑﺸﺪو ﻣﯿﮕﺬرد

15- در ﺧﻮاب ﻧﺎز ﺑﻮدم ﺷﺒﯽ , دﯾ ﺪم ﮐﺴﯽ در ﻣﯽ زﻧﺪ , در را ﮔﺸﻮدم روی او , دﯾﺪم ﻏﻢ اﺳﺖ درﻣﯽ زﻧﺪ , ای دوﺳﺘﺎن ﺑﯽ وﻓﺎ , از ﻏﻢ ﺑﯿﺎﻣﻮزﯾﺪ وﻓﺎ ,ﻏﻢ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﯽ , ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﺮ ﻣﯽ زﻧﺪ

16- ﺣﺮﻓﻬﺎی ﻣﺎ ﻫﻨﻮز ﻧﺎﺗﻤﺎﻣﻪ ﺗﺎ ﻧﮕﺎه ﻣﯿﮑﻨﯽ وﻗﺖ رﻓﺘﻦ اﺳﺖ ﺑﺎز ﻫﻢ ﻫﻤﺎن ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﭘﯿﺶ ازآﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﺷﻮی ﻟﺤﻈﻪ ﻋﺰﯾﻤﺖ ﺗﻮﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﻣﯿﺸﻮد آه ای درﯾﻎ و درد ﻧﺎﮔﻬﺎن ﭼﻘﺪر زود دﯾﺮ ﻣﯿﺸﻮد

17- ﻫﺮﮔﺰﺑﺮای ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪن ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﺑﺎران و ﺑﺎﺑﻮﻧﻪ ﻧﺒﺎش ﮔﺎﻫﯽ در اﻧﺘﻬﺎی ﺧﺎرﻫﺎی ﯾﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮسﺑﻪ ﻏﻨﭽﻪ ای ﻣﯽ رﺳﯽ ﮐﻪ ﻣﺎه را ﺑﺮﻟﺒﺎﻧﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﺎﻧﺪ.

18- ﺗﺎ وﻗﺘﯿﮑﻪ ﻗﻠﺐ ﺷﻤﺎ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ، ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻣﻐﺰﺗﺎن ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﭼﯿﺰی ﻋﻘﯿﺪه ﭘﯿﺪا ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ.

19- ﭼﻨﺪ ﺗﺎ دوﺳﻢ داری ؟ ﻫﻤﯿﺸﻪ وﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ازم ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ دوﺳﻢ داری ﯾﻪ ﻋﺪد ﺑﺰرگﻣﯿﮕﻔﺘﻢ... وﻟﯽ وﻗﺘﯽ ﺗﻮ ازم ﭘﺮﺳﯿﺪی ﭼﻨﺪ ﺗﺎ دوﺳﻢ داری ﮔﻔﺘﻢ : ﯾﮑﯽ !!! ﻣﯿﺪوﻧﯽ ﭼﺮا ؟ﭼﻮن ﻗﻮیﺗﺮﯾﻦ و ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦﻋﺪدﯾﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ... دﻗﺖ ﮐﺮدی ﮐﻪ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ و ﻋﺰﯾﺰ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰای دﻧﯿﺎﻫﻤﯿﺸﻪﯾﮑﯿﻦ ؟ ﻣﺎه ﯾﮑﯿﻪ ... ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﯾﮑﯿﻪ ... زﻣﯿﻦ ﯾﮑﯿﻪ ... ﺧﺪا ﯾﮑﯿﻪ ... ﻣﺎدر ﯾﮑﯿﻪ ... ﭘﺪر ﯾﮑﯿﻪ ... ﺗﻮ ﻫﻢ ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺘﯽ ... وﺳﻌﺖ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﯾﮑﯿﻪ ... ﭘﺲ اﯾﻨﻮ ﺑﺪون از اﻻن و ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ : ﯾﮑﯽدوﺳﺖ دارم

20- ﻋﺸﻖ ﻣﺜﻠﻪ ﯾﻪ ﮔﻨﺠﯿﺸﮏ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ: اﮔﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺶ ﻣﯿﻤﯿﺮه اﮔﻪ ﺷﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺶﭘﺮواز ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺎﯾﺪﻃﻮری ﺑﮕﯿﺮﯾﺶ ﮐﻪ ﺗﻮ دﺳﺘﺖ ﺧﻮاﺑﺶﺑﺒﺮه.

21- ﻣﺤﺒﺖ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺳﮑﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﮐﻪ اﮔﻪ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﮏ ﻗﻠﺐ دﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ درش اورد اﮔﺮم ﺑﺨﻮایدرش ﺑﯿﺎری ﺑﺎﯾﺪ اوﻧﻮ ﺑﺸﮑﻨﯽ

22- ﮐﺎش در دﻫﮑﺪه ﻋﺸﻖ ﻓﺮاواﻧﯽ ﺑﻮد ﺗﻮی ﺑﺎزار ﺻﺪاﻗﺖ ﮐﻤﯽ ارزاﻧﯽ ﺑﻮد ﮐﺎش اﮔﺮ ﮔﺎه ﺑﻪ ﻫﻢﮐﻤﯽ ﻟﻄﻒ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺑﻮد وﻟﯽ ﺳﺎده و ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺑﻮد.

23- ﺧﻮرﺷﯿﺪ را دوﺳﺖ دارم ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ وﺳﻌﺖ روﺣﺶ زﯾﺮا ﺷﺒﻬﺎ ﻏﺮوب ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺗﺎﻣﺎه ﻓﺮاﻣﻮش ﮐﻨﺪاﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺗﻠﺦ را ﮐﻪ از او ﻧﻮر ﻣﯿﮕﯿﺮد .

24- از ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻧﮑﻦ ﺑﮕﺬار ﻓﺮاﻣﻮﺷﯽ از ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ آﻏﺎز ﺷﻮد و ﻋﺸﻖﭼﻮن دﺳﺘﻪ ﮔﻠﯽﮐﻪ ﺑﺮاﯾﺖ ﻫﺪﯾﻪ آورده ام ﺑﻪ آراﻣﯽ ﺑﻤﯿﺮد.

25- اﮔﻪ ﯾﮏ روز ﻓﮑﺮ ﮐﺮدی ﻧﺒﻮدن ﯾﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮ از ﺑﻮدﻧﺶ ﭼﺸﻤﺎت و ﺑﺒﻨﺪ و اون ﻟﺤﻈﻪ ای ﮐﻪاون ﮐﻨﺎرت ﻧﺒﺎﺷﻪ رو ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﯿﺎر اﮔﻪ ﭼﺸﻤﺎت ﺧﯿﺲ ﺷﺪﺑﺪون داری ﺑﻪ ﺧﻮدت دروغ ﻣﯿﮕﯽ وﻫﻨﻮز دوﺳﺘﺶ داری

26- ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮرﺷﯿﺪ اﻋﺘﻘﺎد دارم ﺣﺘﯽ اﮔﺮ ﻧﺪرﺧﺸﺪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ اﻋﺘﻘﺎد دارم ﺣﺘﯽ اﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ ﻣﻦﺑﺨﺪا ﻣﻌﺘﻘﺪم ﺣﺘﯽ اﮔﺮ ﺳﺎﮐﺖ ﺑﺎﺷﺪﺑﺪﺗﺮ از ﺑﺪ ﻫﻢ وﺟﻮد دارد و ان اﻧﺘﻈﺎر اﺳﺖ

27- ﮐﺎش ﻗﻠﺒﻢ درد ﺗﻨﻬﺎ ﯾﯽ ﻧﺪاﺷﺖ ﺳﯿﻨﻪ ام ﻫﺮﮔﺰ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻧﺪاﺷﺖ ﮐﺎش ﺑﺮگ ﻫﺎی اﺧﺮ ﺗﻘﻮﯾﻢﻋﺸﻖ ﺣﺮﻓﯽ از ﯾﮏ روز ﺑﺎراﻧﯽ ﻧﺪاﺷﺖ.ﮐﺎش ﻣﯽ ﺷﺪ راه ﺳﺨﺖ ﻋﺸﻖ را ﺑﻬﺮ ﺧﻂ ﭘﯿﻤﻮدوﻗﺮﺑﺎﻧﯽﻧﺪاﺷﺖ

28- دوﺳﺖ واﻗﻌﯽ ﮐﺴﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ دﺳﺖ ﻫﺎی ﺗﻮ را ﺑﮕﯿﺮد وﻟﯽ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ را ﻟﻤﺲ ﮐﻨﺪ

29- زﯾﺎده از ﺣﺪ ﺧﻮد را ﺗﺤﺖ ﻓﺸﺎر ﻧﮕﺬار ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ در زﻣﺎﻧﯽ اﺗﻔﺎق ﻣﯽ اﻓﺘﺪ ﮐﻪ اﻧﺘﻈﺎرش راﻧﺪاری

30- ﺑﺮای ﻋﺸﻖ ﻣﺒﺎرزه ﮐﻦ وﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﺪاﯾﯽ ﻧﮑﻦ

31- ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺗﻮ ﯾﻪ دﻧﯿﺎی ﺷﯿﺸﻪ ای زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ. ﭘﺲ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﻪﮐﺴﯽ ﺳﻨﮓﭘﺮﺗﺎب ﻧﮑﻨﯽ ﭼﻮن اوﻟﯿﻦ ﭼﯿﺰی ﮐﻪ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ دﻧﯿﺎی ﺧﻮدﺗﻪ

32- ﻣﻦ ﻏﺮوب ﻋﺸﻖ ﺧﻮد را در ﻧﮕﺎﻫﺖ دﯾﺪه ام. ﻣﻦ ﺑﻨﺎی ارزو ﻫﺎ را زﻫﻢ ﭘﺎﺷﯿﺪه ام. آﻧﭽﻪﺑﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻔﻬﻤﻢ اﯾﻦ زﻣﺎن ﻓﻬﻤﯿﺪه ام. در دل ﺧﻮد ﻣﻦ ﺑﻪﻋﺸﻖ ﭘﻮچ ﺗﻮ ﺧﻨﺪﯾﺪه ام

33- روزی از ﻋﺸﻖ ﺧﻮدم را ﺣﻠﻖ آوﯾﺰ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ و آﺧﺮﯾﻦ آرزوی ﻣﻦ اﯾﻦ اﺳﺖ در روی ﻃﻨﺎباﺳﻢ ﺗﻮ را ﺣﮏ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺣﺪاﻗﻞ در ﻣﺮﮔﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ در ﮐﻨﺎرت ﺧﻮاﻫﻢ ﺑﻮد

34- در ﺻﻔﺤﻪ ﺷﻄﺮﻧﺞ زﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﺮﻫﺎﯾﻢ ﻣﺎت ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺷﺪ وﻣﻦ ﻗﻠﺒﻢ را ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺧﺘﻢ

35- ﻓﻘﻂ ﮐﺴﯽ ﻣﻌﻨﯽ دل ﺗﻨﮕﯽ را درک ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻃﻌﻢ واﺑﺴﺘﮕﯽ را ﭼﺸﯿﺪه ﺑﺎﺷﺪ

36- ﯾﺎدم ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﯾﺎدت ﺑﯿﺎرم ﮐﻪ ﯾﺎدم ﺑﻨﺪازی ﮐﻪ ﯾﺎدت ﺑﻤﻮﻧﻪ ﯾﺎد ﺑﮕﯿﺮی ﺑﻪ ﯾﺎد ﺑﯿﺎری ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪﺑﻪﯾﺎدﺗﻢ و ﯾﺎدت ﻫﯿﭻ وﻗﺖ از ﯾﺎدم ﻧﻤﯿﺮه ،اﯾﻦ رو ﯾﺎدت ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﺎدت ﻧﺮه دوﺳﺘﺖ دارم

37- روزی ﮐـﻪ دﻟـﻢ ﭘﯿﺶ دﻟﺖ ﺑﻮد ﮔﺮو دﺳﺘﺎن ﻣـﺮا ﺳﺨﺖ ﻓﺸﺮدی ﮐـﻪ ﻧﺮو روزی ﮐﻪ دﻟﺖ ﺑﻪدﯾﮕﺮی ﻣﺎﯾﻞ ﺷﺪ ﮐـﻔـﺸـﺎن ﻣـﺮا ﺟﻔﺖ ﻧﻤﻮدی ﮐﻪ ﺑﺮو.

38- ﺑﯽ ﮐﺲﺗﺮﯾﻦ آدم ﮐﺴﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ را ﻧﺪارد ﺗﺎ ﺑﺮ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ اش اﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰد

39- ﻋﺸﻖ ورزﯾﺪن را از ﮐﻮﯾﺮ ﺑﯿﺎﻣﻮزﯾﻢ ﮐﻪ درﯾﺎ ﺑﻮدﻧﺶ را ﺑﻪ آﻓﺘﺎب ﺑﺨﺸﯿﺪ

40- ای ﺷﻤﻊ آﻫﺴﺘﻪ ﺑﺴﻮز ﮐﻪ ﺷﺐ دراز اﺳﺖ ، ای اﺷﮏ آﻫﺴﺘﻪ ﺑﺮﯾﺰ ﮐﻪ ﻏﻢ زﯾﺎد اﺳﺖ

41- ﺷﺐ ﺑﻮد و ﺷﻤﻊ ﺑﻮد و ﻣﻦ ﺑﻮدم و ﻏﻢ ﺷﺐ رﻓﺖ و ﺷﻤﻊ ﺳﻮﺧﺖ و ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪم و ﻏﻢ

42- ﻓﺮﻗﯽﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ اول اوﻣﺪم ﯾﺎ ﺗﻮ ……ﻣﻬﻢ اﯾﻨﻪ ﮐﻪ..ﮐﯽ ﺗﺎ آﺧﺮش ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ

43- ﭘﺎزل دل ﯾﮑﯽ رو ﺑﻬﻢ رﯾﺨﺘﻦ ﻫﻨﺮ ﻧﯿﺴﺖ ..... ﻫﺮ وﻗﺖ ﺑﺎ ﺗﯿﮑﻪ ﻫﺎی ﺷﮑﺴﺘﻪ ی دل ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﯾﮏﭘﺎزل دل ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺮاش ﺳﺎﺧﺘﯽ ﻫﻨﺮ ﮐﺮدی

44- ﻓﻘﻂﮐﺴﯽ ﻣﻌﻨﯽ دل ﺗﻨﮕﯽ را درک ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻃﻌﻢ واﺑﺴﺘﮕﯽ را ﭼﺸﯿﺪه ﺑﺎﺷﺪ

45- ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﻢ ، D I D A Rﺗﻮ اﮔﺮ ﺑﯽ ﻣﻦ و دﻟﺘﻨﮓ ﻣﻨﯽ ، ﯾﮏﺑﻪ ﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ را ﺑﺮدار



:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 11 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

 


سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

 که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟



:: بازدید از این مطلب : 366
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 10 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....
 

 فروردین

 

رازهای رفتاری متولد فروردین

در کارهای خصوصی متولدین فروردین ماه دخالت نکنید ، متولدین فروردین ماه به دنبال ارضای خواسته‌ها وتوقعات خود هستند و در این زمینه، بسیار خودمحور و خودبین به شمار می‌آیند.

هرگز نگذارید متولدین فروردین ماه به راحتی دل شما را به دست آورند وگرنه به همان آسانی نیز شما را از دست خواهند داد و تا ابد فراموش‌تان میکنند.

آنها به سمت افرادی جذب میشوند که شخصیتی مستقل و آزاده از خود بروز دهند و هر روز برای آنها به منزله آغازی جدید است، پس خودتان را آماده مواجهه با هر واکنش غیرمنتظره از سوی آنها کنید.

در مقابل آنها، سربلند و مغرور ظاهر شوید و همیشه آنها را تحسین کنید و به وجودشان افتخار نمایید.

هرگز مزاحم آنها نشوید و در کارهای خصوصیشان دخالت نکنید و آنها را مورد انتقاد قرار ندهید ؛ دوستانشان را بپذیرید و از آنها خرده نگیرید.

هرگز از متولد فروردین ماه پول قرض نگیرید و اگر به درخواست‌های آنها، پاسخ منفی دهید، باید منتظر مشاهده واکنش‌هایی بسیار تند و غیرمنطقی از سوی آنها باشید .

 


 

اردیبهشت

رازهای رفتاری متولد اردیبهشت

حس حسادت اردیبهشتی ها را تحریک نکنید ؛ متولدین اردیبهشت تابع احساسات و عواطف درونیشان هستند و در عین حال به احساسات طرف مقابلشان نیز احترام کامل میگذارند از این رو، همسران آنها بسیار خوشبخت خواهند بود.

آنها عاشق مواد غذایی هستند و غذا خوردن، برای آنها بسیار محترم است، پس تا جای ممکن، غذاهای مورد علاقه‌شان را بپزید.

برای راه یافتن به قلب آنها محیطی خیال‌انگیز به همراه یک موسیقی رمانتیک و آرام و چند شمع در گوشه‌ای فراهم آورید و محبت کردن و لی لی به لا لا گذاشتن آنها را هرگز فراموش نکنید.

آنها همیشه و در همه حال به یاد دوستانشان هستند و هر گز نمیگذارند که آنها به حال خود رها شوند پس، شما هم در همه حال حامی و یاور آنها باشید .

آنها بسیار سخاوتمند هستند، به خصوص نسبت به همسر و عزیزانشان، پس انتظار گرفتن هدایای متعدد را از سوی آنها داشته باشید.

بی ‌جهت و ناخالصانه آنها را تحسین نکنید ؛ آنها در هنگام آغاز ارتباط ، بسیار کند و تدریجی پیش میروند پس اگر صبر و حوصله به خرج دهید، با صمیمیت و محبت عمیق و خالصانه و ابدی آنها مواجه خواهید شد.

هرگز و تحت هیچ شرایطی، به آنها دروغ نگویید، آنها هیچ وقت نمیتوانند افراد دروغگو را ببخشند.

آنها افرادی وابسته و احساساتی هستند و همسری مثل خود میخواهند ؛ هرگز آنها را به اجبار وادار به گرفتن تصمیم نکنید وگرنه تبدیل به افرادی لجوج و بسیار سرسخت میشوند.

اردیبهشتی‌ها زمانی ارتباطی را آغاز میکنند که مطمئن باشند که تا ابد آن را حفظ خواهند کرد ؛ هرگز و تحت هیچ شرایطی حس حسادت آنها را تحریک نکنید وگرنه تا ابد آنها را از دست خواهید داد .

 


 

خرداد

رازهای رفتاری متولد خرداد

خردادی ها به سمت افرادی فرهیخته جذب میشوند ؛ متولدین خردادماه از راه های عجیب و پیش‌بینی نشده، به دنبال ارضای خواسته‌های خود و دستیابی به محبت هستند.

آنها از داشتن دوستان متعدد و ارتباطات متفاوت به وجد می‌آیند.

برای راه یافتن به قلب آنها، باید سخت تلاش کنید، چون آنها از دست و پنجه نرم کردن با هر چالشی لذت وافر میبرند ؛ آنها ذاتا به سمت افراد فرهیخته و صاحب نظر جذب میشوند.

آنها از گفت ‌و گوهای طولانی شب هنگام لذت میبرند .

اگر مایلید ارتباطتان را با آنها حفظ کنید، باید گاه و بیگاه آنها را به حال خود رها کنید و در حقیقت، آنها را از آزادی طبیعی‌شان محروم نسازید .

همیشه چیزهای تازه و جدیدی برایشان فراهم آورید تا دچار یکنواختی در یک ارتباط نشوند، در غیر این صورت به محض کسل شدن از طرف مقابلشان دل زده میشوند و بیدرنگ، آن ارتباط را قطع میکنند.

زمانیکه آنها با شما حرف میزنند، شنونده خوبی برایشان باشید ؛ از پیروی از آداب قدیمی و کهنه دست بکشید و در عوض با جریان نوین روز پیش بروید تا همیشه در قلبشان جای خاصی داشته باشید .

تیر

 


 

رازهای رفتاری متولد تیر

تحت هیچ شرایطی متولد تیر ماه را دست نیندازید ؛ متولدین تیر ماه برای ارضای خواسته خود به دنبال عشق و محبت خالص، حقیقی و ابدی هستند.

آنها از دریافت گل و هدایای مختلف لذت زیادی میبرند ؛ به آنها توجه زیادی نشان دهید ؛ انها از این که ساعات طولانی را با همسر یا عزیزانشان در محیطی صمیمی و گرم سپری کنند، خیلی به وجد می‌آیند.

آنها عاشق خانه و خانواده‌شان هستند ؛ همیشه تاریخ‌های مهم مثل سالگرد تولد، ازدواج یا اولین روز آشنایی‌تان را به یاد داشته باشید و به آنها هدیه بدهید.

آنها دوست دارند مورد عشق و علاقه کامل طرف مقابلشان قرار بگیرند پس به آنها عشق بی قید و شرط بورزید و محبت کنید.

آنها از دریافت کارت‌های تبریک در مواقع مختلف لذت میبرند ؛ هرگز و تحت هیچ شرایطی، آنها را دست نیاندازید و مسخره‌شان نکنید چون ممکن است شوخی‌های شما را خیلی جدی بگیرند و احساساتشان خدشه‌دار شود.

اگر موقعیت و شرایط مناسب در اختیار آنها قرار بگیرد، ممکن است برخی مواقع خاص تبدیل به افرادی فریب کار شوند.

آنها روابط دوستانه تدریجی را ترجیح می‌دهند ؛ همواره به اعضای خانواده آنها احترام بگذارید تا مورد احترام آنها قرار بگیرید.

 


 

مرداد

رازهای رفتاری متولد مرداد

مردادی ها عاشق دریافت گل ، هدیه و توجه هستند ؛ متولدین مرداد ماه برای ارضای خواسته‌های خود مایلند همواره و تحت هر شرایطی مورد تایید و تحسین قرار بگیرند و محبت و حمایت محض طرف مقابلشان را خواهانند.

همیشه اطمینان حاصل کنید که از زیبایی آنها به حد کافی تعریف و تمجید به عمل می‌آورید.

آنها عاشق دریافت گل و هدایای مختلف هستند و مایلند همیشه و در همه حال، کانون توجهات افراد را به خود اختصاص دهند از این رو در یک رستوران، میزها و صندلی های وسط را انتخاب میکنند تا در معرض دید همه قرار داشته باشند .

آنها افرادی بسیار پر جنب وجوش و فعال هستند، از این رو ساعات خوابشان کمتر از حد معمول است.

در کنار آنها تا جای ممکن مطیع و فرمان‌بردار باشید چرا که آنها خواهان برخورداری از تسلط کامل در یک ارتباط هستند.

آنها از برقراری ارتباطات متعدد لذت میبرند و اهل معاشرت و گفت و گو با اطرافیان هستند، ولی دوست ندارند که طرف مقابلشان را در چنین وضعیتی مشاهده کنند.

همواره به آنها ابراز علاقه کنید و بگویید که چقدر برایتان ارزشمند هستند چون اگر به آنها بی‌اعتنایی و بی‌توجهی نشان دهید، بی‌درنگ با طغیان‌های بی‌امان و غیرقابل کنترل آنها مواجهه میشوید.

همیشه کاری کنید که آنها در کانون توجهات قرار بگیرند وگرنه احساس حسادت شدیدی به سراغشان می‌آید .

آنها همیشه از غرور، نخوت و تکبر کاذبی برخوردارند، پس به جای سعی در عوض کردنشان بهتر است این خصیصه‌شان را به همان شکل بپذیرید و همواره این احساس را در آنها تقویت کنید .

 


 

شهریور

رازهای رفتاری متولد شهریور

شهریوری ها و یک زندگی آرام و بدون ماجرا ؛ متولدین شهریور ماه برای ارضای خواسته‌های خود با احتیاط کامل، سنجیده، عقلانی و تدریجی عمل میکنند.

آنها خواهان مشاهده حد کمال در طرف مقابلشان هستند و در کنار آنها، صبر و شکیبایی را یاد خواهید گرفت و به همان شکل با آنها باید رفتار کنید.

از آن جاییکه آنها از به هم ریختگی، بی‌نظمی و شلوغی بیزارند باید همیشه محل زندگیشان را تمیز و مرتب نگه دارید.

آنها فقط خواهان عشق و محبت از سوی عزیزانشان نیستند، باید اطمینان حاصل کنند که شما صمیمی‌ترین و بهترین دوستشان نیز هستید.

هرگز به زور خوراکی ای به آنها ندهید که دوست ندارند چون آنها نسبت به برنامه غذایی و سلامت و تندرستی شان بسیار حساس هستند.

آنها خواهان برخورداری از یک زندگی آرام و بدون ماجرا هستند، از این رو دوست ندارند در کانون توجهات قرار بگیرند.

 


 

مهر

رازهای رفتاری متولد مهر

برای اتخاذ هر تصمیمی به متولد مهر ماه فرصت دهید ، متولدین مهرماه برای ارضای خواسته‌های خود به دنبال ابراز علاقه‌های آتشین و صمیمانه هستند و از محیط های رمانتیک و خیال‌انگیز لذت زیادی میبرند.

اگر میخواهید راهی به قلب آنها باز کنید، بایستی میزان علاقه‌تان را نسبت به انواع هنرها و موسیقی افزایش دهید، در این صورت مورد تحسین آنها خواهید گرفت .

همیشه و در همه حال از آنها تعریف و تمجید به عمل آورید و قبل از شروع هر کاری، عقیده و نظر آنها را بپرسید، چون همیشه و در هر زمینه‌ای حرفی برای گفتن دارند .

آنها افرادی تعلل ورز و مسامحه کار هستند و گاهی بی‌جهت امروز و فردا میکنند و انجام برخی از کارها را پشت گوش می‌اندازند از این رو، در تصمیم‌گیری ها تا حدی مغرور و متکبر میشوند ولی بهتر است در این طور مواقع به روی خودتان نیاورید و اعتراضی نکنید.

آنها باید برای گرفتن هر تصمیمی مدت زیادی فکر کنند و به زمان زیادی در این زمینه نیاز دارند.

 


 

ابان

رازهای رفتاری متولد آبان

آبانی ها سریع دل بسته و سریع تر دل میکنند ؛ متولدین آبان ماه برای ارضای خواسته‌های خود گاهی نسنجیده و آنی عمل میکنند و در واقع، به همان سرعتی که دل میبازند، سریع‌تر دل میکنند!

آنها معمولا خواهان عشق در یک نگاه هستند و به سرعت عاشق میشوند.

همیشه آماده باشید تا در مورد عمیق‌ترین خواسته‌های درونی، اسرار زندگی و رویاهای شخصیتان با آنها صحبت و تبادل نظر کنید ؛ آنها خواهان مشاهده شور و شوق وافر در وجودتان هستند.

آنها عاشق سفر و تفریح هستند و اگر پا به پای آنها پیش نروید، بدون شک ترکتان میکنند.

آنها در هنگام کار مایلند موسیقی بلندی بشنوند ؛ مردان متولد آبان ماه مایلند در طول روز هزاران مرتبه از شما ابراز علاقه ببینند تا خیالشان راحت شود.

هرگز و تحت هیچ شرایطی حس حسادت آنها را تحریک نکنید وگرنه با واکنشی به مراتب بدتر از سوی آنها مواجه خواهید شد و به سرعت و قبل از آن که دریابید چه اتفاقی افتاده ترکتان میکنند.

در حقیقت، سریع دل بستن و سریع‌تر دل کندن، یکی از عادات همیشگی آنها محسوب میشود.

 


 

اذر

رازهای رفتاری متولد اذر

متولد آذر ماه عاشق پیاده روی و پیک نیک است ؛ متولدین آذر ماه برای ارضای خواسته‌های خود، به دنبال یادآوری ‌های مداوم هستند.

به آنها آزادی کامل دهید و هرگز مانع پیشرفت و موفقیت‌شان نشوید.

آنها از پیاده‌روی ‌های طولانی در کنار ساحل و مناطق خوش آب و هوا و ییلاقی لذت میبرند ؛ آنها از سفرهای کوتاه و پیک‌نیکی لذت میبرند و مایلند تعطیلات آخر هفته‌شان را خارج از شهر سپری کنند.

آنها از افراد سرزنده، پرتحرک، شاد و پرشور خوششان می‌آید و اگر در کنارشان حالت غمگین و دل مُرده به خود بگیرید، در واقع به دست خود آنها را فراری داده‌اید.

آنها از سربه سر گذاشتن با دیگران لذت میبرند و اهل لطیفه‌گویی و مزاح هستند، پس شما هم این ویژگی‌ها را در خود تقویت نمایید .

هرگز اشتباهات و خطاهایشان را به خودشان گوشزد نکنید وگرنه به شدت آزرده خاطر و دلخور میشوند.

آنها از فضاهای کوچک، محدود و سربسته بدشان می‌آید ؛ هرگز آنها را با عجله و شتاب زده وادار به انجام کاری نکنید، آنها برای انجام هر کاری به زمان نیاز دارند و بایستی با آرامش خاطر کامل هر کاری را صورت دهند.

 


 

دی

رازهای رفتاری متولد دی

سرقول خود به دی ماهی ها بمانید ؛ متولدین دی ماه برای ارضای خواسته‌های خود ابتدا، بایستی فکر و ذهن‌شان را سر وسامان دهند تا توجه و حواسشان روی موضوع خاصی متمرکز شود.

سر و وضع ظاهری برای آنها، از اهمیت خیلی زیادی برخوردار است، از این رو برای راه یافتن به قلبشان باید دریابید که چه چیزی را دوست دارند و سپس خود را به آن شکل در آورید.

آنها علاقه شدیدی به کارشان دارند و شما هم بایستی به شغل و پیشه آنها اهمیت زیادی بدهید.

آنها خواهان دریافت هدیه هستند، ولی تنها از گرفتن کادوهای گران‌قیمت به وجد می‌آیند ؛ هرگز و تحت هیچ شرایطی اعصابشان را خرد نکنید چون بسیار خشمگین و بدخلق میشوند و طغیان‌های عصبانیت‌شان غیر قابل کنترل است.

آنها در پذیرفتن هر گونه مسئولیت و تعهدی، بسیار کند عمل میکنند پس صبر و حوصله زیاد به خرج دهید.

زمانیکه در کنارشان در جمعی هستید، حسابی مراقب اعمال و رفتارشان باشید، چرا که از خجالت زده و شرمنده شدن در مقابل دیگران بیزارند.

همیشه و تحت هر شرایطی سر قولی که با آنها میبندید بایستید و زیر عهد و پیمانتان نزنید.

 


 

بهمن

رازهای رفتاری متولد بهمن

بهمنی ها حساس و نکته سنج هستند ؛ متولدین بهمن ماه برای ارضای خواسته‌های خود، نیاز به شریکی ماجراجو دارند.

آنها برای پیشرفت و موفقیت به فضای عمل گسترده‌ای نیاز دارند وگرنه غمگین و افسرده میشوند.

آنها از درگیر شدن در علت‌ها و معلول‌ها لذت میبرند پس، طوری عمل کنید که نشان دهید که به این علاقه‌شان اهمیت میگذارید.

آنها از چیزهای پیش‌بینی نشده و غیرمترقبه لذت میبرند و دوست دارند که گاه و بیگاه غافلگیر شوند ؛ آنها در کل از هر چیز نامتعارف و منحصر به فردی به وجد می‌آیند .

آنها از صحبت و گفت و گو لذت میبرند، پس در هنگام صحبت‌شان، آنها را تشویق به ادامه دادن کنید.

نسبت به آنها خیلی سخت‌گیر و موشکافانه عمل نکنید وگرنه دست و پای خود را گم میکنند ؛ در عین حال تمایل به پرحرفی و به اصطلاح روده‌درازی کردن در آنها وجود دارد .

در هنگام صحبت از آنها حسابی مراقب سخنانی باشید که به زبان می‌آورید، چون بیش از حد حساس و نکته‌سنج هستند و هرگز و تحت هیچ شرایطی در پی عوض کردن عقیده آنها بر نیایید، چون آنها میتوانند بسیار سرسخت و یکدنده شوند.

 


 

اسفند

رازهای رفتاری متولد اسفند

متولد اسفند را به تماشای فیلم اکشن نبرید ؛ متولدین اسفند ماه برای ارضای خواسته‌های خود، به وفور تغییر عقیده میدهند و از این شاخه به آن شاخه میپرند و گاهی اوقات رفیق نیمه راه شما میشوند.

آنها از تماشای تئاتر و بازدید از موزه‌ها لذت میبرند و این مکان‌ها در واقع پاتوق مورد علاقه‌شان محسوب میشود.

آنها از تماشای فیلم‌های سوزناک و رمانتیک به وجد می‌آیند، از این رو هرگز آنها را به تماشای فیلم‌های اکشن و پر زد و خورد نبرید.

آنها هرگز از یافتن نیمه گمشده خود ناامید نمیشوند و تا او را نیابند، دست از تلاش سرسختانه خود بر نمیدارند.

تحت هر شرایطی باید با آنها احساساتی و عاطفی برخورد کنید تا عمیقا آزرده‌خاطر و دلخور نشوند و هرگز با خشونت با آنها رفتار نکنید.

آنها علاقه چندانی به حل و فصل مسایل مالی ندارند و ترجیح میدهند که این طور مسایل را به شریک زندگی‌شان بسپارند و خود از آن دور بمانند.

آنها افرادی خیال‌پرداز هستند که به جای زندگی در دنیای مادی، در عالم معنویت به سر میبرند.

اگر میخواهید هدیه‌ای به آنها بدهید که مورد توجه‌شان قرار بگیرد، بهتر است چیزی هنری مثل یک تابلوی زیبای نقاشی برایشان بخرید.

آنها مایلند مثل شاهزاده‌ها زندگی کنند و به همراه چند شاخه گل رز در حالی که مقابل‌شان زانو زده‌اید از آنها خواستگاری کنید.

بله، آنها مثل سیندرلای قصه‌ها منتظر شاهزاده‌ای سوار بر اسب سپید هستند و همواره خود را در قصر رویاهایشان مجسم میکنند



:: بازدید از این مطلب : 369
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 9 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....
آرزودارم شبي عاشق شوي. آرزو دارم بفهمي درد را. تلخي

برخوردهاي سرد را. مي رسد روزي كه بي من لحظه ها را سر كني.

مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كني. مي رسد روزي كه شبها

در كنار عكس من نامه هاي كهنه ام را مو به مو از بر كني

عشق امانت با ارزشيه كه هر كسي تو قلبش ميزاره برايه همينه كه هر

وقت بخواي عشقت را از كسي پس بگيري بايد قلبش را بشكني

اگه براي تمام دنيا تو يک نفر هستي.براي من همه ي دنيايي..اي هم

نفس،زيباترين لحظاتم را به پاي ساده ترين دقايق زندگيت خواهم

ريخت... تا باز هم بداني که من عاشق ترين عاشقانت هستم



يادته يه روز بهم گفتي : هر وقت خواستي گريه کني برو زير بارون که

نکنه نامردي اشکاتو ببينه و بهتت بخنده ... گفتم : اگه بارون نبود چي ؟

گفتي : اگه چشماي قشنگ تو بباره آسمونم گريش مي گيره ... گفتم : يه

خواهش دارم . وقتي آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار . گفتي :

به چشم ... حالا امروز من دارم گريه مي کنم اما آسمون نمي باره ...

تو هم اون دور دورا ايستادي و بهم مي خندي


:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....



:: بازدید از این مطلب : 421
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : R@hgoz@r....

 
 

زنـــدگــی بی تو یعنی مـــرگ راحت

 

 

چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،

مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،

زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،

وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛

برای تو می تپد F.ُS

 

 

 

دوست دارم تا اخرين باقيمانده ی جانم تو را عاشق  كنم

 

زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده

زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده

 زندگی من در همين از تو نوشتن ها وسعت يافته

نفس كشيدن من تنها با ياد اوری زنده بودن تو امكان پذير است

همين كه گاه نگاه چشمان پر از عشق يا سردی تو را ميبينم برايم كافی است و قانع

كننده است كه زندگی زيباست

اگر روزی از ديار من سفر كنی با چشمانی نابينا شده از گريستن در نبودت جای

قدمهايت را بر روی سنگفرش خيابان گل باران ميكنم

             

       


 



:: بازدید از این مطلب : 444
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 فروردين 1391 | نظرات ()